با سلام
من بنا به دلایل خاصی که گفتنش در اینجا هویتم رو افشا نمیکنه حاضر به عضویت شدم و اگه در این شرایط کسی هم حال و حوصله داشته باشه و آنلاین باشه و جواب بده که چه بهتر چون در این زمینه خاص دانستن نظر عامه برام مهمتره تا نظر یک کارشناس که میتونه با نظر عامه در تناقض باشه! (چند خط پایینتر فهمیدم که حداقل جنسیتم که مرده رو یادم رفت بگم!)
من چند سالی هست که به ازدواج فکر میکنم و شاید در این یک سال اخیر به دلیل شرایط حاکم بر کشور (و حتی جهان) یک مقدار از این فکر خارج شدم اما داستان همیشه اینطور نبوده!
خب چند سال پیش دلار ثابت بود و درآمدم بد نبود مخصوصا اینکه مشکل مسکن ندارم و همین هزینه ها رو برام کاهش میده اما یک مشکلی بطور دائمی مانع ازدواج من شده!
الان که شرایط اصلا مهیا نیست خودمم بیکار شدم و فعلا منطقی نیست که ازدواج کنم پس منظورم شرایط پساکرونا هست!
اما این شرایط کوفتی چیه که این یارو هی میگه شرایط شرایط؟ خب خیلی کوفتیه پس نیاز به مقدمه داشتم که خودمم آماده باشم برای گفتنش!
خیلیها عمق فاجعه رو از الان دارن حدس میزنن! بیماری خاص داره؟ (نه) نقص عضوه؟ (نه) ترنسه؟ (نه) داعشیه؟ (نه) اقلیت قومی مذهبیه؟ (نه) پس چه مرگشه؟!
ماجرا برمیگرده به همون چندین سال پیش! رابطه های مرسوم بی سر و ته دانشگاهی اون هم در جامعه ای که دختر و پسر خارج از تیکه انداختن وسط پارک و خیابون فقط میتونن به دانشگاه متوسل بشن که "شاید" بتونن یه ذره جدیتر حرف بزنن البته به این امید که نخود آشی اون اطراف نباشه!
نخود آش نبود! خود طرف هم آش دهنسوزی نبود! خودمم نبودم! ولی همه چی طبق روال پیش نمیره و خیانت رخ داد از طرف مقابل و کل ماجرا به هم ریخت!
گفتم با گفتگو حلش کنم چون خیانتی در کار نبود بلکه طرف دنبال سوژه ازدواج بود و من هم براش مثل بقیه بودم!
بی بند و بار نبود برای همین هم نه با من نه با هیچکس دیگه گرم نمیگرفت که بخواد مدعی بشه و حقیقتا مشکل از من بود که داستان رو جدی دیده بودم!
گفتگو رخ داد ولی مسیرش خیلی بد پیش رفت و در حالی که من دنبال دوخت و دوز بودم طرف مقابل در حال اهانت بود البته نه اهانت های باد هوایی بلکه از نوع "زخم شمشیر خوب میشه زخم زبون نه"!
من کجا بودم و اون کجا! من میخواستم بخیه بزنم و با پیشنهاد ازدواج نقطه پایانی باشم برای تلاش اون و تلاش خودم برای پیدا کردن سوژه ولی اون در حال تحقیر کردن من بود!
داغ شدن مخم و سوت کشیدن گوشم و همه و همه دست به دست هم داد و یک دفعه خودم رو وسط یک درگیری فیزیکی یک طرفه دیدم!
طرف مقابل آسیب خاصی ندید ولی من بابت عدم کنترل خشمم ارجاع دادنم به پزشکی قانونی و دستور دادن و دو ماه بستریم کردن!
آهان! سوء سابقه داری؟ بازم نه! اداره آگاهی نرفتم که سوء سابقه بگیرم ولی تعطیل هم نیستم که ندونم این کارم عوارضش صرفا دو ماه بستری نیست!
پس چیه؟ مثال میزنم! هنگام خواستگاری من ماجرا رو نمیگم! هنگام ازدواج هم جواب سوء پیشینم منفیه! اما نکته مهم اینجاست که این مساله رو باید طرف مقابل بدونه چون اگه ندونه در صورت فهمیدن هم میتونه بصورت یکطرفه درخواست طلاق بده هم مهریه رو تا قرون آخر بگیره چون یک چیز مهم رو ازش مخفی کردم!
یا مثلا موقع خواستگاری بابای عروس بگه که آقازاده سربازی رفتن؟ خب بگم چی؟ بگم آره سربازی فلان جا بودم؟ بعد کارت معافیتم رو ببینه چی میگه؟ بگم آره معافیت کفالت گرفتم؟ خب معافیت دائم معمولا معافیت پزشکی هست و قابل انکار نیست!
اینجاست که بحث متوقف میشه! یعنی چی؟ یعنی شما نمیتونی بگی که خب بهش بگو! خود شما چی فکر میکنی؟ الان خیلیها خیلی سوابق متفاوت در نامه اعمال "پیشا ازدواج"یشون دارن ولی نه رو میشه نه عواقبی براشون داره ولی داستان من خیلی خاصه!
نه سوء سابقه کیفری و زندان و دزدی و قتله نه یک بگو مگوی ساده که گفتن یا نگفتنش هیچ فرقی نمیکنه!
همین الان من اونقدری مطالعه داشتم و دارم که ملت بعضا دچار توهم میشن و میگن "احسنت! مشخصه تحصیل کرده هستن!" و منم سرخ و سفید و سیاه میشم و سختمه بگم که "دیپلم" دارم!
منظورم چیه؟ اینه که در جامعه ای هستم که ۹۹ درصد نمیدونن که "آگاهی" ربطی به تحصیلات نداره در حالی که خودشون هزار تا پیج رو فالو میکنن که توش نوشته انیشتن و استیو جابز و بیل گیتس و مایکل دل و پیتر جکسون سواد دانشگاهی نداشتن و ندارن! (تناقض ماجرا منظورمه نه اینکه بخوام بگم منم انیشتنم!)
این قفل رو چجوری باز کنم؟
با تشکر